- بله زندگی یا جارییست یا یکی دیگه از فامیل شوهر چون خیلی مزخرفه
- دوست عزیزم انقدر موضوع رو کژژژژژ داد که متاسفانه از صبر من خارج شد و دوستیمون برای من تموم شده محسوب شد . وقتی توی یه شهری که هستی دوتا دوست داری و یکیش اینطوری میشه راحت نیست ولی واقعا تمام سعیم رو کردم که این دوستی از دست نره نه برای اینکه تنها میمونم . برای اینکه برای دوستی های قدیمی ام ارزش قایلم ( چرا همزه رو پیدا نمیکنم ؟) ولی از اون طرف هم یه اخلاق مزخرف دارم ( البته این یکی از اخلاقهای مزخرفمه ) که یکهو میبرم .
- یادمه وقتی آزمایشگاه بتن داشتیم نمونه بتن میساختیم و بعد از ۲۸ روز که به مقاومت اصلیش نزدیک میشد اونها رو توی یه دستگاه پرس میگذاشتیم . فشار وارد میکردیم و بتن هیچ چیش نمیشد نمیشد تا اینکه یکهو داغون میشد . من واقعا همونم . به اون لحظه داغونیم برسم دیگه راه برگشت برام باقی نمی مونه و متاسفانه اون دوستمون منو به اون نقطه رسوند . دیگه از بتن که جون سخت تر نیستم !
-فعلا کار داره روی روال میفته و خوشحالم . به نظرم میاد که به نسبت اینکه مدت کوتاهی هست که اینجا هستم هر روز کار جدید و مسئولیت جدید بهم میدن (هورا همزه رو پیدا کردم ) برای اینکه واقعا کاری که قبول کردم خیلی از توانائیهای من پایینتر بود ولی دیدم که در مسیر درستی هستم و این شرکت برام جای پیشرفت دارم.
- هنوز سرفه میکنم ولی دیگه نزدیک آخرشه
- خلاصه زندگی جاریست
درباره این سایت